امشب
دلم شلاق میخواست
و تو را
و خودم را
و این عشق قلمبه ی شده پر از حرصم
میخواست به درو دیوار بپاشد
بوی باروت
صدای دینامیت
و تازیانه های پی در پی روی تن تو
صدای فریادت
و التیام من
و دوباره طعم شور خون لبهایت
کاش بودی
تا سگ وحشی احساسم
این همه پر از عقده نمیماند..
طعم شور خون لبهایت...
--- مزه ی خون دوست دارم!!_
_________________________خشونت زنانه_____
داده ام خط چین بکشند از اینجا تا نوشتگاهم... در راه گم نشوی
پسدلت شلاق نمی خواد جنگ می خواد
یه جورایی!