شلاق وجودت...

امشب

دلم شلاق میخواست

و تو را

و خودم را

و این عشق قلمبه ی شده پر از حرصم

میخواست به درو دیوار بپاشد

بوی باروت

صدای دینامیت

و تازیانه های پی در پی روی تن تو

صدای فریادت

و التیام من

و دوباره طعم شور خون لبهایت

کاش بودی

تا سگ وحشی احساسم

این همه پر از عقده نمیماند..
نظرات 2 + ارسال نظر
FarNaZ جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ http://desiree.blogsky.com/

طعم شور خون لبهایت...
--- مزه ی خون دوست دارم!!_
_________________________خشونت زنانه_____
داده ام خط چین بکشند از اینجا تا نوشتگاهم... در راه گم نشوی

بهار شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ق.ظ http://bahar90.blogsky.com

پسدلت شلاق نمی خواد جنگ می خواد

یه جورایی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد