خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین وآسمان را کفر می گویی نمی گویی؟؟؟
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد
زمین وآسمان را کفر می گویی نمی گویی؟؟؟
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار
است…
دکتر علی شریعتی
پریا نوشت2:تایپ بی تایپ
اینو خودم با آبرنگ رنگ کردم
افرین به پری خودم! ترکوندی پری! ( اب رنگو میگم!)
چه کنیم دیگه من خدای استعدادم!
فتح قله کتابت رو تبریک میگم
با ابرنگ خوب رنگ کردی
مرسی!
آره!کارم درسته ها!
چه نقاشی خوشگلی
پری هنرمند
شما که خوشگل تری!
شعره خیلی قشنگ بود.
مردم میرن اورست فتح می کنن تو رو نگا
نقاشیات خیلی بامزه اس. خط چی؟ خط خودته؟
راستی رهی معیری ببین واست چی گفته:
هم عنانم با صبا سرگشته ام سرگشته ام
همزبانم با پری دیوانه ام دیوانه ام
مرسی!
با چه کفشیم فتحش کردم!
مرسی...خطشم خط خودمه...
رهی معیری کیه؟؟؟؟
خیــــــــــــــــــلی شعرش باحاله ها!
دیوانه ام دیوانه ام!
پریااااا ؟!!! یعنی چی
؟؟؟
چی یعنی چی؟؟؟
دانیال من شخصا با اولین پرواز میام مشهد تا تورو چک مال کنم!
اوووو....
پریا می دونستی در زمان شاهنشاه آریا مهر اگر کسی شعر از دکتر شریعتی می گفت چی کارش می کردند؟!
ووووووووی اسمت کو پَ؟؟؟؟
الان در زمان حکومت شاهنشاه خامنه ای هستیم و مطمئنا کاریمان نمی کنند!
رهی معیری تا حالا به گوشت نخورده

گرفتی دیوونش هم که کردی.
موقعیت سیزدهم هم اضافه شد.
نه نخورده!
نمیدونم والا!