مکافات سفر!

اصلا سفر به استایل ما نمیاد!

خیر سرمون خواستیم بریم سفر!

صبح بابام پاشد که بره گمرک برای ماشین مرخصی بگیره منم دیدم روز آخره عین کنه چسبیده بودم به تخت!

مامانم هم اومد از فرصت استفاده کنه گفت پاشو روز آخر بریم استخر...گفتم بی خیال خودت برو!

رفت و منم داشتم از لحظات آخر نهایت استفاده رو میکردم که بابام زنگ زد و گفت اون مرده که باید مرخصی بده بی خبر رفته مسافرت تا 4شنبه!

عصبانی اومد خونه...بیچاره...حرصش گرفته بود!

فهمیدم که کسانی که توی گمرک کار میکنند مسئولان بی مسئولیتی هستند که حال آدمو به هم میزنند و بسیار ک/ون گشادند و حال بهم زن!یه مشت آدم رشوه خور عوضی کار را ننداز!

آخه کجایی دنیا یه مسئول یه قسمت مهم میره دنبال گشت و گذار بدون اینکه واسه خودش جانشین بزاره؟؟؟

خلاصه مسافرت ما عقب افتاد و مجوزم نداریم!

جدیدا توی گمرک نوشته ورود بعضی از ماشینا ممنوعه!ماشین ماهم جزوش بود!

قاچاقچی هم که شدیم...




پریا نوشت:

وقتی میرم استخر یه دختری توی تیممون هست که12 سالشه...یعنی کلاس پنجمه!یه داداش داره که راه به راه بهش گیر میده رفته با یه پسر19 ساله دوست شده که همسایه ی دیوار به دیوارشونه!

دوست داداششه!

ترک تحصیل کرده!

سر کارم نمیره!

هنوز سربازیم نرفته!

از این بچه فشنا هم هست!

وقتی اینا رو بهم گفت اینجوری نگاش کرده و گفتم یا تو خیلی اسکلی!یا خیلی مشنگ...

دختر اگه بابات بفهمه نصفت میکنه!

دختر کلاس پنجمو چه به دوست پسر؟؟؟

بهم میگه پنجم نیستم دارم میرم اول راهنمایی!

اینجوری نیگاش میکنم!دیگه بهش چی بگم...؟؟؟!

نظرات 12 + ارسال نظر
فرشاد یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ب.ظ http://www.tir-khaneh.blogsky.com

مگه قاچاقچی چشه؟؟؟
توهین نکن!!!

هیچیش نیس!
ماهم هستیم!

بهار یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:41 ب.ظ http://bahar90.blogsky.com

مسافرت نرفتنتو تبریک میگم
پریا نوشت:
چه دختریه تو این سن رفته با پسر 19 ساله دوست شده.نه اسکله نه مشنگ عقل نداره.تازه اومده جواب منطقی بده میگه کلاس پنجم نیستم اول راهنماییم
به هر حال براش متاسفم

مرسیییییییییی!
دقیقا!
اعصابمو بهم ریخت!

نوشین یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ http://melodyemedadrangiha.persianblog.ir/

پنجم نیستم دارم میرم اول راهنمایی!!!!!!!!!!!
وای خیلی خندیدم پریا !!!

پسره 19 ساله ای !!! که با بچه کلاس 5 امی دوسته فکر کن !!!

نوشین هیکل دختره بزرگه قیافشو ببینی باور نمیکنه پنجمه ولی عقلش و مغزش کوچولوان!

احمدرضا یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ http://poshtakvaroo.mihanblog.com/

سلااااام. ببین... اسکل و مشنگ جفتش دوتاستا!
بابات حرصش گرفته می خندی؟
کلاس پنجم که بیفته تو این کارا، دانشگاه دیگه... هه هه!

سلااااام!
حالا هر چی!مهم دریافت موضوع از جانب شماست!
آره...2ساعت رفته بود گمرک!
دانشگاه دیگه خودشو اجاره میده!

احسان یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

دو روز دیگه که پسره درش گذاشت می فهمه که یه من مست چقدر کره میده!

یه من مست یا یه من ماست احساس؟؟؟!

♥ ... نگار... ♥ یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.negar70.mihanblog.com

عجب خاطرذه هایی داریا...
پری فکر کنم انشات خیلی خوب بوده...نه؟؟؟؟




پری جـــــــــــــــون...آپـــــــــــــــم...

اتفاقا انشام افتضاح بوده!
من این مسائلو راحت بیان میکنم ولی نگار انشاهای ما همش راجبه طبیعت و حجاب و ای شرو ورا بود که من هیشی حالیم نمیشه!

فرشته یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:08 ب.ظ http://manomamaee.blogfa.com

ایشالا زود برنامه سفرتون درست شه..


دختری که کلاس پنجم اینجوریه بزرگتر بشه چی می شه...

راستی منم عاشق شنام..

ایشالا
مشکل از تربیت اینا نیست از جنبه شونه!
منم همینطور!

کافه باران یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:28 ب.ظ http://man-baranam.blogfa.com

وای خاک عالم تو سرش !!!
دختره 12 سالشه ؟؟؟
بدبخت از دل بچه هایی که در اینده میتونه داشته باشه !!!!

از دل بچه ها؟؟؟
خو مطمئنا عین خودش تربیت میکنه دیگه!

احسان یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

ماست منظورم بود پری!

بعد بشین منو مسخره کن عنکوبت!

نگاره ! یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ http://heragen.blogsky.com/

خوب بقول خودت دعام مستجاب شد...
خوشحالم که نرفتی عزیزم

وای این دختره نباید از کنارش ساده رد بشی این ممکنه زندگیش تباه بشه آخه این بدبخت از مسائل سکشوال جز اینکه بدونه باید بحرف پسره گوش کنه چیزی نمیدونه
اگر تو همین سن...وای خدا نه
یکم تحملش کن و حداقل یکم اطلاعات بهش بده تا بفهمه حداقل چی قراره سرش بیاد لاجرم باید بگی چون غلط گنده تر از دهنش داره میخوره...

کمکش کن...بخاطر من

آره!
منم همینطور!

دختری که توی این سن گنده... میکنه به نظرم باید پاشو بخوره!
اینقدر بهش گفتم...گوش نمیکنه بی صاحاب!
از نظر تحمل که آره...هر روز میاد واسم خاطره تعریف میکنه که دیشب با پسره چیکار کرده!
منم که هی نمیتونم نصیحتش کنم...
ولی مطمئنا هر کاری بتونم میکنم که دست از این گه کاری برداره!

نگاره ! دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ق.ظ http://heragen.blogsky.com/

واااااااااااااااااااااااای خدا نه...باز هم یه سئوال دیگه تو ذهنم پیچ خورد...خوب معلومه که اینو میگه الان واسش افتخاره فکر میکنه بزرگ شده خوب خر بیشعور پری اگر یک وقت دوباره گفت از طرف من دوتا نر و ماده بخوابون تو گوشش و حتما برو به مامانش بگو تورو خدا بگو خواهش میکنم این بنظرم واست یه امتحانه...
خدا این نسل مردها رو بردار همشون نامردن...از همین الان میبینم که چقدر در آینده پشیمون میشه خاک تو سر اون مرتیکه بچه باز کنند کثافت آشغال
ببخشید پری دلم خیلی پره...حالم اصلا خوب نیست

مستانه دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:29 ق.ظ http://www.baranekavir.blogsky.com

اخــــــــــــــــــــــــــــــی سفر بی سفر!
این دخی با فامیل من یه نسبتی داره
هیکلش گندس اما دریغ از یه نخود عقل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد